قسمتی از کتاب
مینویسم از دل
و سپاس دارم خالق را
که چون مرواریدی در صدف
به باورم رسانید
تا تکیه زنم بر اندیشهی خویش
و توانم که بتوانم نوشتن را آغاز
به سرانجامی که وحدت کلمه
را هم پای باشم
عزم راسخ
به عشقی که میآید به دستانم
که شوند عزم راسخ درود
در روزی که شاهد است خورشید صلابت را گرم
در شیرازهی جان
پیمانهام لبریز
در خود فرو میریزم
کورور کورور
ارغوان با من نشسته خوش
ترانه میخوانمش
ای جرعهی ناب عشقت در بطنم فروزان
دستانم را بفشار تا پر کشیم سوی آسمان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.