جشن شیدایی
عرفان موسوی در رمان جشن شیدایی قلمی رسا و دوست داشتنی دارد که خواننده را مجذوب می کند.
مقدمه جشن شیدایی
در مقدمه رمان جشن شیدایی می خوانیم:
در زندگی آدمیزاد همه چیز قراردادیست. حتی همین کلماتی که لابه لای این چند برگ کاغذ می خوانیم.
روزی یک نفر در فلان جا با کس دیگری قرار می گذارد که عشق را بهجای الف با عین بنویسند. از آن به بعد تمام عاشقانه هایی که با الف بودند باید باروبندیل را بسته و به جایی میان سطل زباله ی تاریخ کوچ کنند. مثل آدمها که گاهی بهقدری گم می شوند که گویی ستاره ی سهیل را آسانتر می توان یافت.
شاید زندگی ما هم قراردادی با خودمان بوده که چارچوبها را رعایت کنیم. اگر گفتار و نوشتارمان ذرهای فراتر از چیزی که باید رفت، خودمان خودمان را جمع کنیم.
انسان گاهی اوقات میان اینهمه ندانمکاریها مچاله می شود. مثل گلدان کوچکی که موقع اسبابکشی کردن، جامانده، اما دست خودش نیست، مجبور است گل شکفته ی داخلش را تا پای مرگ نگه دارد.
انسان یا گلدان چه فرقی میکند وقتی مجبوریم مواظب غنچههایمان باشیم؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.